جدول جو
جدول جو

معنی سر به جر - جستجوی لغت در جدول جو

سر به جر
آدم سر به زیر، سرازیری
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سربه سر
تصویر سربه سر
سراسر، سرتاسر، همه، همگی، برای مثال عالم همه سربه سر خراب است و یباب / در جای خراب هم خراب اولی تر (حافظ - ۱۱۰۰)، برابر
سربه سر شدن: کنایه از برابر شدن، مساوی شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از در به در
تصویر در به در
آواره، بی خانمان، کسی که از خانه و مسکن خود رانده و آواره شده باشد، از این در به آن در، از یک خانه به خانۀ دیگر، در همه جا
در به در شدن: کنایه از سرگردان شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یر به یر
تصویر یر به یر
ترکی ک سر به سر
فرهنگ لغت هوشیار
پایور شهربانی برابر سروان (درارتش)، توضیح: این کلمه مدتی محدود در زمان اعلیحضرت رضا شاه متداول شد ولی بعد متروک گردید و اکنون سروان بجای آن مستعمل است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در به در
تصویر در به در
((دَ. بِ. دَ))
کسی که از خانه و خاندان خود آواره شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سر به زیر
تصویر سر به زیر
کنایه از محجوب، فروتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از در به در
تصویر در به در
آلاخون والاخون
فرهنگ واژه فارسی سره
همگی، همه، همگان، جملگی، مساوی، برابر، یکسان، معادل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پا به پا، پا یا پای، روی هم، همه
فرهنگ گویش مازندرانی
نان روغنی نازک
فرهنگ گویش مازندرانی
قر به قر
فرهنگ گویش مازندرانی
پهلو به پهلو
فرهنگ گویش مازندرانی